۲۰۱۷/۱۲/۱۷، نقطهی عطفی در تاریخ ارزهای دیجیتال مدرن بود. هفدهم دسامبر گذشته بود که بیتکوین و ارزهای جایگزین دیگر، به بازارهای اوراق بهادار آمریکا وارد شدند و تصمیم گرفتند تا به جای این که به آسمانها صعود کنند، همراه با صاحبانشان فرود بیایند. گفتن این که جامعهی کاربران ارزهای دیجیتال شوکه شدند، گوشهی ناچیزی از ماجرا است! ولی وحشتناکترین موضوع، چیز دیگری است. با وجود تمام دعاهایی که سرمایهگذاران میخوانند و طلسمهایی که استفاده میکنند، بهشت رویاپردازانهی دیجیتال هنوز هم در حال فروپاشی است. رویاهایی که این سرمایهگذاران از خرید قایق، ویلا و جزیره داشتهاند، در حال نابودی است. در چند ماه گذشته، توسعهی ارزهای دیجیتال شبیه به یک فیلم ترسناک بیپایان شده است. صحنههای امیدبخش جایشان را به سکانسهای آخرالزمانی میدهند؛ سکانسهایی که یکی از دیگری وحشتناکتر هستند.
جامعهی ارزهای دیجیتال را میتوان به سه گروه تقسیمبندی کرد:
این مقاله برای گروه دوم و سوم نوشته شده است. هدف این مقاله این است که نهتنها از ضرر جلوگیری کنیم، بلکه در بازار مبهم امروز سود سرشار و ثابتی کسب کنیم. هر دوی این نتایج، به لطف شیوههای سادهای از تحلیل تکنیکال به دست میاید.
کارگزارانی مثل NordFX که به بازار ارزهای دیجیتال آمدهاند، ابزارهایی متنوع با خودشان آوردهاند که سود بالقوه را در هر شرایطی بالا میبرد. مهمتر از همهی اینها، مشهورترین پلتفرم معاملاتی دنیا (متاتریدر۴) و اپلیکیشنهای موبایلش است. این ابزارها به هیچ عنوان ماشین چاپ پول نیستند. ولی اگر در دستانی ماهر قرار بگیرند، میتوانند تبدیل به اسلحهای قدرتمند شود که خرسها و گاوهای کمین کرده در جنگل دیجیتال، با آن شکار شوند.
ما برای مثال، شیوههای سادهای را بررسی میکنیم. این شیوهها از چند اندیکاتور ساده استفاده میکنند؛ اندیکاتورهایی که در دسترس همه هستند و به طور پیشفرض در متاتریدر۴ وجود دارند. (اگر با این پلتفرم آشنایی ندارید، میتوانید همین حالا آن را از سایت NordFX بگیرید).
بر کسی پوشیده نیست که مهمترین موضوع در معاملهگری موفق، تعیین زمان درست باز کردن پوزیشن معاملاتی است. کتابها میگویند که باید در قیمت پایین بخریم و در قیمت بالا بفروشیم. ولی چگونه باید این نقاط را تشخیص دهیم؟ چگونه میتوان متوجه شد که روند برعکس شده است؟
اکثر افراد میدانند که بسیاری از شاخصهای روند، با بالا بردن دقت تنظیماتشان سیگنالهای غلط زیادی میدهند. اگر هم این نویزهای غیر لازم را حذف کنید، کارشان را با تاخیر انجام خواهند داد. اگر به اندیکاتورهایی که سطوح حمایت/مقاومت را نشان میدهند توجه کنید، میبینید که این اندیکاتورها پایداری بیشتری دارند و به همین دلیل، میتوانند به یکی از معتمدترین ابزارهای معاملهگری ارزهای دیجیتال تبدیل شوند. این اندیکاتورها را میتوان اندیکاتورهای پیشرو هم نامید. چرا که معاملهگران میتوانند با استفاده از آنها متوجه شوند که قیمت تا کجا بالا یا پایین خواهد رفت. به این ترتیب، میتوانند «پیش از این که» روند معکوس شود، تغییر جهتش را متوجه شوند.
کاملا مشخص است هرچه این سطوح قویتر باشند، احتمال برگشت روند هم بالاتر میرود. میتوانید قدرت این سطوح را با نگاه کردن به سابقهی قیمتهای مظنه (quotation) هم به دست بیاورید. هرچه تعداد برگشتها از سطحی مشخص بیشتر باشد، میتون نتیجه گرفت که قدرت آن سطح هم بیشتر است. همچنین توصیهی ما این است که برای معاملهگری ارزهای دیجیتال، به سطحهایی نگاه کنید که در نمودارهای چهار ساعته به بالا (چهار ساعته، روزانه، هفتگی، ماهانه و...) باشند. چرا که نوسان قیمت در این نمودارها بیشتر است. ما در اغلب مواقع، در کارمان هم از نمودار روزانه استفاده میکنیم و هم از نمودار هفتگی.
شکل ۱
برای این که موضوع کاملا باز شود، به شکل یک نگاه میکنیم. در این شکل، روزی نمودار مظنههای بیتکوین یک اندیکاتور ZigZag قرار دادهایم. به لطف این شکل، کاملا هویدا است که سطوح ۱۱۶۶۰ (نقاط ۱،۲،۳،۴،۵) و ۹۱۴۵ (نقاط ۶،۷،۸) پرقدرتترین سطوح حمایت/مقاومت هستند.
همچنین بهتر و دقیقتر است که این سطوح را نه «سطح»، بلکه «ناحیهی» حمایت/مقاومت بدانیم. معاملهگر نمیتواند انتظار داشته باشد که قیمت دقیقا بعد از این که سطحی مثل ۱۱۶۶۰ را لمس کرد، تغییر جهت دهد. زمانی که روند قوی داشته باشیم و بازار هم به نسبت ضعیف باشد، اینرسی قیمت باعث میشود که چند صد نقطه از سطح عبور کند. این موضوع در نقطهی ۱ کاملا مشخص است. چنین پسزدنی بسیار شایع است و نه تنها در بازار ارزهای دیجیتال، بلکه در تمام بازارهای مالی میتوان مشاهدهاش کرد.
این اتفاق معمولا میافتد که قیمت، بین دو سطح قدرتمند گیر کند و مثل یک راهرو، مدت زیادی را بینشان حرکت کند. در مثال بالا، این کانال بین سطوح ۹۱۴۵-۱۱۶۶۰ قرار دارد و «پیوتپوینت» آن هم ۱۰۲۰۰ است. در صورتی که مرز پایینی این کانال بشکند، قیمت به کانال زیرین خواهد رفت؛ کانالی که بین ۷۷۰۰ و ۹۱۴۵ قرار دارد. همچنین میتوان کانال جانبی ۶۱۹۰-۷۷۰۰ را هم به عنوان مثالی دیگر در نظر گرفت.
اگر جفتارز BTC/USD پایین برود (اتفاقی که به هیچ عنوان محال نیست)، باید بر کانالهایی تمرکز کرد که پاییز-تابستان گذشته را در آن گذراندهاند؛ مثل کانال ۵۳۵۰-۶۱۹۰ و
۳۵۶۰-۴۴۷۰.
پس ما فقط دربارهی این صحبت میکنیم که چگونه با استفاده از اندیکاتور ZigZag، سطوح حمایت/مقاومت را کشف کنیم. البته ابزارهایی که در پلتفرم متاتریدر ۴ قرار داده شدهاند، این امکان را به ما میدهند که تعداد اندکی از دیگر شاخصها را برای این هدف استفاده کنیم؛ شاخصهایی مثل Price Channel (شکل ۲). اگر بخشهای افقیای را که این اندیکاتور رسم میکند و از همه طولانیتر و پرتعدادتر هستند رسم کنیم، سطحی به دست خواهیم آورد که مثل سطح مثال اول است. پس در اصل، یکی از این اندیکاتورها میتواند به عنوان اندیکاتور اصلی و دیگری، به عنوان اندیکاتور کنترل استفاده شود.
شکل ۲
میتوان یکی دیگر از ابزارهایی که سیگنال معکوس شدن روند را میدهد، واگرایی دانست. برای این که موضوع شفاف شود، باید بگوییم که واگرایی تفاوت بین نمودار قیمت ارز دیجیتال، و نمودار اندیکاتور است. اسیلاتورها خانوادهای از اندیکاتورها هستند. بسیاری از آنها به طور پیشفرض در پلتفرم متاتریدر۴ وجود دارند. ما در مثالمان یکی از مشهورترین و معتبرترین اسیلاتورها را در نمودار چهار ساعته استفاده میکنیم؛ اندیکاتورِ MACD.
شکل ۳
در شکل ۳، تفاوت بین نمودار قیمتهای مظنهی بیتکوین (در بالای شکل) و اندیکاتور MACD (در پایین شکل) کاملا شفاف و قابل رویت است. در بخشهای A و B با وجود این که قیمت به رشدش ادامه میدهد، نقاط ماکسیمم نمودار پایین و پایینتر میایند. این اتفاق، سیگنالی قدرتمند است و نشان میدهد که به روند به زودی معکوس خواهد شد. این پیشبینی با استفاده از بررسی اندیکاتور به دست میاید.
در بخش C و D عکس این موضوع را میبینیم. در این بخشها قیمت رو به پایین میرود، ولی نمودار MACD در حال صعود است. به این ترتیب میتوان انتظار داشت که قیمت بیتکوین به زودی افزایش پیدا کند.
بیایید نگاهی به این بیاندازیم که معاملات بیتکوین را از ۱۱ فوریه تا ۱۱ مارس ۲۰۱۸، چگونه میتوان اداره کرد. (شکل ۳)، به عنوان یک مثال.
برای این که خط روند را رسم کنیم، کافی است که دو نقطهی ماکسیمم را به هم وصل کنیم؛ همانطور که در بخشهای C و D همین کار را انجام دادهایم. واگرایی این نقاط، به همراه این که نمودار در حال نزدیک شدن به خط حمایت ۹۱۴۵ است، سیگنالی مناسب است که نشان دهد روند در حال معکوس شده است. در این نقطه از زمان، معاملهگر در نقطهی ۱ یک پوزیشن خرید باز میکند. حجم این پوزیشن را یک لات یا یک بیتکوین است (در NordFX، هر بیتکوین برابر با یک لات است). معاملهگر در نقطهی ۲ که نمودار به خط مقاومت ۱۱۶۶۰ میرسد، پوزیشنش را میبندد (بیتکوین را میفروشد) و با این کار ۲۵۱۵ دلار سود میکند.
(طبیعی است که کمیسیون کارگزار یا اسپرد، باید از سود کسر شود. ولی این اسپردها در NordFX در حداقل ممکن قرار دارند و به ازای هر یک بیتکوین، ۵۵ دلار کمیسیون دریافت میشود).
حالا بیایید به مثالی دیگر نگاه کنیم؛ واگرایی A در همان نمودار.
مثل مثال قبل، زمانی که نمودار از قلهی دوم رد شد، معاملهگر واگرایی را در نظر میگیرد و در نقطهی ۳ و با قیمت ۱۰۲۰۰، پوزیشنی برای فروش باز میکند.
(برخلاف صرافیهای ارزهای دیجیتال، کارگزاری مثل NordFX نه فقط به شما اجازه میدهد که خرید کنید، بلکه حتی بدون این که ارز دیجیتال داشته باشید، اجازه میدهد تا آن را بفروشید. چنین تراکنشی را با عنوان قرارداد مابهالتفاوت میشناسند. با استفاده از این قرارداد، حتی اگر ارز دیجیتال از بین برود و قیمتش به صفر برسد هم میتوانید سود کنید).
پس معاملهگر ۱ بیتکوین فروخته است. با این وجود، قیمت به صعودش ادامه میدهد و در همان زمان که به سطح ۱۱۶۶۰ (نقطهی ۴) میرسد، پوزیشنِ ما ۱۴۶۰ دلار ضرر میدهد.
چه اتفاقی افتاد؟ چیز خاصی نیست. وقتی در بازار فعالیت میکنید، چنین اتفاقی هم میافتد. هیچ سیگنالی وجود ندارد که ۱۰۰ درصد درست باشد.
چه کار باید کرد؟ گزینهی ۱: پوزیشن را ببندید و بیخیالِ پولی که از دست رفته شوید. گزینهی ۲: هیچ چیز را نبندید. بالعکس، پوزیشن را با چند لات دیگر بزرگ کنید.
در نقطهی ۴، واگرایی به قلهی سوم ادامه پیدا میکند (واگرایی سهگانه) و نمودار هم به سطح مقاومت نزدیک میشود. به این ترتیب، سیگنالی که به وجود میاید بسیار قویتر از نقطهی ۳ است. به همین دلیل معاملهگر در این لحظه تصمیم میگیرد که یک پوزیشن فروش دیگر با حجم ۱.۵ لات باز کند.
بنابراین معاملهگر دو پوزیشن خواهد داشت: اولی یک لات حجم دارد و در قیمت ۱۰۲۰۰ دلار باز شده است و دومی (که یک و نیم لات حجم دارد)، در قیمت ۱۱۶۶۰ باز شده است. او با سیگنال MACD، هر دوی این پوزیشنها را در نقطهی ۵ و در قیمت ۱۰۶۵۰ میبندد. بنابراین او ۴۵۰ دلار برای تراکنش اول ضرر و ۱۵۱۵ دلار، برای پوزیشن دوم سود میکند. سود کل این دو جفت تراکنش، ۱۰۶۵ دلار میشود.
باید خاطرنشان کرد که واگرایی حتما نباید دوگانه (نقطهی C و D) یا سهگانه (A) باشد. بلکه میتواند مثل نقطهی B در شکل سه، چهارگانه باشد. در چنین حالتی باید تعداد پوزیشنها را نه یک بار، بلکه دو بار افزایش داد. مواردی وجود دارد که در آنها این تعداد به سه، چهار و حتی بیشتر از این میرسد. ولی تمام این کارها نیاز به پول دارد. از کجا معلوم که پول کافی داشته باشیم؟ جواب این است: از «مدیریت پولی» و اهرم استفاده کنید.
مدیریت پولی، شیوهای برای مدیریت سرمایه است. مهمترین موضوع در این روش، محاسبهی ریسک برای تمام تراکنشها است؛ چه به صورت تک به تک و چه به صورت مجموعهای از تراکنشهای توامان.
اهرم، مقدارِ اعتباری است که کارگزاری، به طور اتوماتیک و بدون هیچ ضمانتی، به معاملهگر میدهد تا در بازارهای مالی معامله کند. بنابراین اگر حداکثر نسبت اهرم ۱:۱۰۰۰ باشد (مثل اهرمی که NordFX ارائه میکند) و معاملهگر ۱۰۰۰ دلار در حسابش داشته باشد، میتواند با مبلغی معادلِ ۱۰۰۰ برابر چیزی که در حسابش دارد (یک میلیون دلار)ارزهای دیجیتال و داراییهای مالی دیگر را خرید و فروش کند. ولی چنین توان بالقوهای را نه باید در یک پوزیشن استفاده کرد، نه این که چنین کاری کلا نیاز است. مهمترین مزیت اهرم است که معاملهگر با استفاده از آن میتواند آزادی بیشتری داشته باشد. هرچه اهرم بزرگتر باشد، پولی که در اختیارتان هست هم بیشتر میشود.
باید همین الان بگوییم که مقدار اهرم، بر سطح ریسکتان تاثیری نمیگذارد. معاملهگر ریسکش را در زمان باز کردن پوزیشنها، با انتخاب حجم پوزیشن، مدیریت میکند. به کسانی که خلاف این را میگویند، گوش ندهید. اگر کسی چنین حرفی بزند، تنها یک چیز را برایتان بازگو میکند؛ این که از مدیریت پولی چیزی نمیداند.
برای این که پوزیشنی با حجم یک لات و در قیمت ۱۰ هزار دلار باز کنید، دقیقا همان مبلغِ ۱۰ هزار دلار را لازم دارید. (البته کمی بیشتر؛ اسپرد را هم در نظر داشته باشید.) با اهرم ۱:۱۰۰۰، میتوانید همان پوزیشن را تنها با ۱۰ دلار باز کنید و باقیماندهی پول (۹۹۰۰ دلار) میتواند برای این استفاده شود که چندین هزار پوزیشن دیگر را باز کنید. با این کار اگر بازار خلاف انتظارتان حرکت کند، میتوانید پوزیشنهای دیگری باز کنید و به این ترتیب، این پول از سرمایهتان محافظت خواهد کرد. چنین چیزی را در مثال بالا هم مشاهده کردیم.
لری ویلیامز (Larry Williams)، یکی از مشهورترین معاملهگران حرفهای، در ابتدا پوزیشنهایی باز میکرد که تنها ۵ درصد از سپردهاش را درگیر کند. بعدها او این مقدار را به ۲-۳ درصد رساند. ویلیامز قراردادهای آتی و شاخص S&P 500 را معامله میکرد؛ داراییهایی که نوسانشان از به مراتب از ارزهای دیجیتال کمتر بود. زمانی که میخواهید قوانین مدیریت پولیتان را پایهریزی کنید، حتما باید این موضوع را در نظر داشته باشید.
لازم به گفتن نیست که معاملهگران باتجربه، استراتژیهایی را استفاده میکنند که از چیزی که بالا گفته شد، پیچیدهتر و سوددهتر است. ولی ما اصراری نداریم که استراتژی ما از همه بهتر باشد. کاری که ما انجام دادیم کاملا متفاوت است. ما میخواهیم به کسانی که منتظر خیز بعدی بیتکوین هستند، نشان دهیم که چگونه میتوانند منتظر نمانند و همین الان سود کنند. فرقی هم نمیکند که ارزهای دیجیتال صعود کنند، یا این که به سمت پایین بروند.
آقایان و خانمها، آیا زمان آن نرسیده که از انفعال و دعا کردن دست برداریم؟ البته هرکسی میتواند صبر کند؛ تا آخر دنیا صبر کند تا گیاهان رشد کنند و بهار شود. آیا زمان آن نرسیده که حرکت کنیم، معاملهگری فعال شویم و از ابزارها و فرصتهای پرباری استفاده کنیم که کارگزارانی مثل NordFX آنها را برایمان فراهم کردهاند؟ بله، قدم اول بسیار سخت است. ولی همانطور که رومیهای باستان میگفتند، Viam supervadet vadens: کسی مرشد راه میشود که در آن حرکت کند.
موفق باشید!