تریدرها در بازار فارکس هم مثل سایر بازارهای مالی با یک سری چالش مواجه میشوند. دراوداون سپرده یکی از چالشهای دائمی آنها است. دراوداون سپرده، یک جنبه ذاتی در ترید است و تقریبا همه تریدرها آن را تجربه میکنند. درحالیکه شاید عدهای از آنها بیشتر از دیگران دراوداون را تجربه کنند اما هیچکس نمیتواند کاملا از آن فرار کند. آگاهی از حتمی بودن آن و بازیابی سرمایه بعد از این شکستها ضروری است زیرا اگر این کار را نکنید با خطر ازدستدادن کل سرمایهتان مواجه میشوید.
دراوداون به کاهش ارزش یک دارایی در یک نقطه زمانی خاصی گفته میشود. به زبان ساده، شما شاید مثلا یک سفارش خرید باز کنید و بهجای افزایش قیمت مدنظرتان با کاهش قیمت مواجه شوید. وقتی قیمت افت میکند، روحیه شما هم خراب میشود چون میبینید که موجودی حسابتان دائما کم و کمتر میشود.
برای جلوگیری از این سناریو یا دستکم کاهش عوارض نامطلوب آن چهکاری میتوانید بکنید؟ راهنماهای معتبر معاملهگران، توصیههای زیر را درباره این موضوع ارائه میکنند.
هر شش نکتهای که به آنها اشاره کردیم بسیار مفید و موثر هستند. البته همانطور که در ابتدای این مقاله هم گفتیم، دراوداون یک پدیده گریزناپذیر در بازار فارکس است و هر تریدری دیریازود با آن روبرو میشود. نکته مهم این است که برای آن آماده باشید و برنامه شفافی برای این سناریوها داشته باشید. بیایید سه روش احتمالی را بررسی کنیم.
مفهوم مارتینگیل در تئوری احتمالات در سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ تثبیت شد. البته تاریخچه این روش خیلی قدیمیتر است. مارتینگیل به ردهای از استراتژیهای شرطبندی گفته میشود که در قرن هجدهم در فرانسه آغاز شدند و در آنجا به محبوبیت رسیدند. سادهترین نوع شرطبندی که برای این بازی به کار گرفته میشود آن است که اگر یک سکه شیر بیاید بازیکن برنده میشود و اگر خط بیاید، بازنده میشود. (شبیه به شرط بستن روی رنگ سیاه یا قرمز در رولت). این استراتژی شامل دوبرابر کردن شرط بعد از هر بار باخت بازیکن میشود. وقتی در نهایت آن شخص برنده شود، همه باختهای قبلی جبران میشود و سودی معادل با شرط اولیه به دست میآورد.
طبق «قانون اعداد بزرگ» احتمال این که سکه شیر یا خط بیاید (سیاه یا قرمز در رولت) نزدیک به ۵۰% است. بنابراین اگر تعداد نامحدودی پرتاب داشته باشیم، استراتژی مارتینگیل نهایتا برای آن بازیکن برد به همراه میآورد. اما این روش فرض میکند که آن شخص ثروتی بیانتها دارد و هیچ محدودیتی هم برای مبلغ یک شرطبندی وجود ندارد. البته هیچ بازیکنی چنین سرمایهای ندارد و افزایش نمایی مبلغ شرطها میتواند او را ورشکسته کند.
باید به این نکته اشاره کنیم که یکی از طولانیترین رشتههای برد مشابه متوالی در رولت در سال ۱۹۴۳ در یک کازینوی آمریکایی ثبت شده است که رنگ قرمز ۳۲ بار متوالی برنده شده است. احتمال این اتفاق بسیار کم است اما یک بار اتفاق افتاده است. اگر شرط اولیه بازیکن ۱ دلار باشد آنگاه در شرط سی و دوم بعد از دوبرابر کردن دائمی شرطهایش به رقم خیرهکننده ۲٫۱۴۷ میلیارد دلار میرسیم! پاداش شرط بستن این مبلغ هنگفت هم فقط مبلغ ناچیز ۱ دلار است.
اصول روش مارتینگیل در فارکس هم تغییری نمیکنند و بعد از هر ترید زیانده، اندازه ترید افزایش پیدا میکند. اگر ترید بعدی هم زیان بدهد، اندازه پوزیشن باز هم دوبرابر میشود و کار به همین ترتیب ادامه پیدا میکند تا به یک معامله برنده برسیم که در تئوری، همه زیانهای قبلی را جبران میکند. بهخوبی میتوان فهمید که این روش سادهانگارانه اغلب به فاجعههای مالی ختم میشود و به اصلاح نیاز دارد. یکی ازاینقبیل اصلاحها، ترید کردن از طریق میانگین کمکردن پوزیشنها است.
مثال: فرض کنید که تریدری یک دارایی خاص را با قیمت ۱٫۲۰۰۰ میخرد و انتظار دارد که قیمت آن افزایش پیدا کند. اما قیمت افت میکند و به ۱٫۱۹۰۰ میرسد. اگر تریدر به تحلیل اول خودش مطمئن باشد و پیشبینی کند که بازار بهزودی به نفع پوزیشن او خواهد شد میتواند مجموعه دیگری از آن دارایی را با قیمت ۱٫۱۹۰۰ بخرد. این یعنی قیمت ورود میانگین او ۱٫۱۹۵۰ میشود. در اینجا برای سربهسر در این پوزیشن، قیمت دارایی فقط باید به این سطح برسد و نه ۱٫۲۰۰۰ اولیه.
البته تئوریهای معاملاتی دائما تکامل پیدا میکنند و بهمرورزمان، نسخههای پیچیدهتری مطرح شدهاند که بسیاری از آنها نقش اساسی را در معامله الگوریتمی دارند که با استفاده از روباتهای مشاور متخصص انجام میشوند. بر اساس این استراتژیها، معاملات جدید با فاصلههای متفاوتی نسبت به همدیگر بر اساس نتایج تحلیل تکنیکال بر اساس سیگنالهای اندیکاتورهای روند و اسیلاتورهای گوناگون، سطوح فیبوناچی، شکست سطح حمایت/مقاومت، تحلیل موجی و غیره، باز میشوند. ضمنا حجم پوزیشن بعدی (اندازه لات) صرفا دوبرابر نمیشود بلکه بر اساس فرمولهای کاملا پیچیدهای محاسبه میشود. این الگوریتمها، سودهای مطلوب شخص، میزان قابلقبول ریسک و پارامترهای متعدد دیگری را در نظر میگیرند.
شاخههای بی پایانی وجود دارند که میتوان از بین آنها دست به انتخاب زد. اما اصل اساسی همچنان یکی است: اگر معاملهگری یک پوزیشن باز کند و قیمت در جهت مخالف حرکت کند آنگاه او پوزیشن دیگری (و سپس پوزیشن دیگری و دوباره به همین صورت) در همان جهت پوزیشن زیانده اول اما با حجم بزرگتری باز میکند. این کار به صورتی انجام میشود که اگر قیمت در جهت مطلوب شخص حرکت کند، او بتواند سربهسر شود یا حتی به سود برسد. این نکته، تنها مزیت و مزیت اصلی این نوع استراتژیها است. خب حالا باید ریسکهای اصلی این استراتژیها را هم برای شما بیان کنیم:
به همین دلیل است که تریدرهای باتجربه توصیه میکنند که تعداد پوزیشنهای جدید را محدود کنید چون شاید جهت حرکت بازار برعکس نشود. ضمنا بسیار ضروری است که ریسکها را از قبل محاسبه کنید و خودتان را از نظر ذهنی آماده کنید، خودکنترلی داشته باشید و پوزیشنهای زیانده را بهموقع ببندید. هر گامی که برمیدارید باید نتیجۀ تصمیمات کاملا سنجیده و متفکرانه باشد. به یاد داشته باشید که هنگام معامله در بازارهای مالی، اقدامات منطقی میتواند باعث موفقیت شوند درحالیکه حرکات ناگهانی و تکانشی شما را دچار زیان میکنند.